نماد اعتماد الکترونیکی ما
محصول دیجیتالی

دانلود کتاب نفس عمیق اثر آن تایلر | نشر ثالث

دانلود کتاب نفس عمیق اثر آن تایلر | نشر ثالث

دانلود کتاب نفس عمیق اثر آن تایلر | نشر ثالث

۱۵٫۹۰۰تومان
اضافه به سبد خرید

📖 نفس عمیق

👤 آن تایلر

🗃 #درام #پرفروش_نیویورک_تایمز #ادبیات_آمریکا

✍🏻 مگی» و «آیرا» به مقصد «پنسیلوانیا» در سفر هستند تا در مراسم خاکسپاری یکی از دوستانشان حضور یابند. آن ها در طول مسیر، به فراز و نشیب های ازدواجشان فکر می کنند—دعواها، روزمرگی ها، و توانایی هر کدام در تحمل خطاهای دیگری با صبر و مهربانی. «مگی»، عجیب، دوست داشتنی و بازیگوش است و «آیرا»، عملگرا، تحلیلگر و کاملا منطقی. تجربه ای که در قالب مسافرتی کوتاه آغاز شده بود، به سفری آشکارکننده و غیرمنتظره تبدیل می شود که «آیرا» و «مگی» در طول آن، پیوند میان خود را دوباره کشف می کنند و از داشتن کسی که می توان سفر را با تمام پستی ها و بلندی هایش با او سهیم شد، لذت می برند.

معرفی کتاب نفس عمیق

کتاب نفس عمیق، رمانی زیبا و واقع‌گرایانه درباره‌ی زندگی مگی و آیرا است که مثل همه‌ی افراد مشکلاتی دارند ولی تسلیم نمی‌شوند و همیشه در تلاشند که زندگی را بهتر کنند. آن تایلر برای نوشتن کتاب نفس عمیق، جایزه پولیتزر سال ۱۹۸۹ را از آن خود کرده است. سید امین حسینیون با کسب اجازه از نویسنده، کتاب را به فارسی برگردانده و ناشر آن، انتشارات ثالث است.

درباره‌ی کتاب نفس عمیق

نفس عمیق، داستان زندگی مگی و آیرا است. زوج میانسالی که مانند همه‌ی آدم‌ها روزهای خوب و بد دارند و همیشه مشکلاتی هست که بخواهند با آن‌ها دست و پنجه نرم کنند. اما مگی همیشه در تلاش است که به اطرافیانش کمک کند و زندگی آن‌ها را بهتر کند. هرچند گاهی نقشه‌هایش شکست می‌خورند و گاهی هم از فکرهایش به خنده می‌افتیم. فرزندان مگی و آیرا هم ازدوج کردند ولی مگی هنوز هم نمی‌تواند آن‌ها را رها کند. گاهی اوقات دعواهایی هم می‌کنند اما در میانه‌ی داستان، جایی دوباره عشق را کشف می‌کنند.

آن تایلر در نوشتن رمان نفس عمیق، تمرکز زیادی برای نمایش دادن جزئیات دارد. فضایی که می‌سازد عجیب است و شبیه به فیلم‌هایی که دیده‌ایم نیست. سبک واقع‌گرای داستان نیز لذت خواندن آن را چند برابر می‌کند چون با اتفاقات خارق‌العاده‌ی باورنکردنی رو به رو نیستیم.

کتاب نفس عمیق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر طرفدار خواندن رمان‌های واقع‌گرایانه و طولانی هستید و دوست دارید کتابی از زندگی واقعی و شبیه به روزمره‌ی همه‌ی آدم‌ها بخوانید، کتاب نفس عمیق برای شماست.

درباره‌ی آن تایلر

آن تایلر رمان‌نویس، داستان‌نویس و منتقد ادبی آمریکایی و برنده جایزه پولیتزر در در ۲۵ اکتبر سال ۱۹۴۱ در مینه‌سوتا به دنیا آمد. در سال ۱۹۶۳ در دانشگاه با محمدتقی مدرسی روانشناس ایرانی آشنا شد و چند سال بعد با او ازدواج کرد. آن‌ها چند سال در کانادا زندگی کردند و دوباره به آمریکا برگشتند. آن تایلر دو دختر به نام‌ها تژ و میترا دارد که عکاس و تصویرگر هستند.

جملاتی از کتاب نفس عمیق

مگی شیشه را پایین داد و پشت سرش فریاد زد: «ببین چیپس و پفک دارن یا نه، خب؟» آیرا دستش را تکان داد و به سمت نیمکت رفت.

حالا که ماشین ایستاده بود، گرما مثل کرهٔ ذوب‌شده از سقف ماشین رد می‌شد و می‌چکید روی سرش. احساس کرد فرق سرش داغ می‌شود، تصور کرد مویش از قهوه‌ای به یک رنگ فلزی تبدیل شده، برنجی یا مسی. دستش را از پنجره بیرون گذاشت و انگشت‌هایش را ول کرد تا تنبلانه تاب بخورند. اگر فقط می‌توانست آیرا را به خانهٔ فیونا بکشاند بقیه‌اش ساده بود. به هر حال او هم بی‌احساس نبود. چند بار لیروی را روی زانویش گذاشته بود و بغ‌بغوی کبوترانه‌اش را با همان احترامی جواب داده بود که به بچه‌های خودش جواب می‌داد: «که این‌طور، خیلی هم جالب، خب، حالا که تو حرفش رو زدی، منم به نظرم یه چیزی در همین حدود شنیدم.» مگی (همیشه مشتاق) مجبور می‌شد بپرسد: «چی؟ چی بهت گفت؟» بعد او یکی از آن نگاه‌های پرسشگر و پوزخندآلودش را به او می‌زد. مگی گاهی حتی خیال می‌کرد بچه هم همان‌طوری نگاهش می‌کند. نه، آیرا بی‌احساس نبود، چشمش که به لیروی می‌افتاد همه‌چیز یادش می‌آمد. به آدم‌ها باید یادآوری کرد، همین و بس، با اوضاعی که دنیا دارد فراموش کردن ساده است. فیونا هم حتماً فراموش کرده است چقدر در آغاز عاشق بوده، چطور دنبال جسی و گروه راک او راه می‌افتاده. حتماً عمداً این چیزها را از ذهنش بیرون ریخته، چون او هم مثل آیرا بی‌احساس نبود. مگی فراموش نکرده بود که وقتی برای تولد یک‌سالگی لیروی رفته بودند و جسی همراهشان نبود، صورت فیونا چطور وا رفته بود. بله، غرور فیونا جریحه‌دار شده بود؛ اما وقتی می‌رسیدند به خانهٔ فیونا، مگی از او می‌پرسید: «یادت هست؟ یادت هست اون روزهای اول که فقط براتون نزدیک هم بودن مهم بود؟ یادت هست چطور همه‌جا با هم پیاده می‌رفتید؟ هر کدومتون دستش رو می‌ذاشت تو جیب عقب شلوار جین اون یکی؟» آن زمان کارشان لوس و بی‌مزه به نظر می‌رسید، اما حالا باعث می‌شد اشک در چشم‌های مگی جمع شود.

توضیحات مورد نظر شما در مورد فروشگاه یا اطلاعاتی که مورد نیاز کاربر است